کد مطلب:280119 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:249

مهدی از دیدگاه امام حسن مجتبی
«طوبی لمن ادرك ایامه و سمع كلامه».

«خوشا به سعادت كسی كه روزگار او را درك كند و اوامر او را گوش فرا دهد».

(امام حسن مجتبی علیه السلام) [1] .

روزگار پر آشوب عهد امام حسن مجتبی علیه السلام موجب شد كه شیعیان نتوانند احادیث طولانی فراوانی از آن حضرت بشنوند و برای نسلهای بعدی روایت كنند، از این رهگذر روایات مربوط به حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز از آن حضرت كمتر روایت شده است كه آنچه به دست ما رسیده در اینجا می آوریم:

61- «بعد از امضای قرارداد صلح با معاویه برخی از شیعیان ناآگاه به خدمت امام حسن مجتبی علیه السلام رسیده، او را برای پذیرش صلح سرزنش كردند. امام حسن علیه السلام فرمود:



[ صفحه 116]



شما نمی دانید كه من برای شما چه كرده ام؟! به خدا سوگند آنچه من انجام داده ام برای شما از تمام این جهان سودمندتر است. مگر نمی دانید كه من امام شما هستم؟! اطاعت من بر همه ی شما واجبست، و به صریح فرمایش رسول اكرم صلی الله علیه و آله یكی از دو سروران جوانان بهشتی هستم؟! مگر نمی دانید كه هنگامی كه حضرت خضر علیه السلام كشتی را سوراخ كرد و جوانی را كشت و دیوار را تجدید بنا كرد حضرت موسی خشمگین شد، زیرا سبب و حكمت آنها را نمی دانست، ولی كارهای حضرت خضر درنزد خدا صحیح و بی اشكال بود. مگر نمی دانید كه هر یك از ما بر گردنش بیعت طاغوت زمانش خواهد بود به جز قائم ما كه حضرت عیسی در پشت سر او نماز می خواند و خدای تبارك و تعالی ولادتش را مخفی نگه می دارد و خودش را در پشت پرده ی غیبت نهان می سازد تا به هنگام ظهور، بیعت احدی در گردن او نباشد». [2] .

62- «التاسع من ولد اخی الحسین ابن سیده الاماء، یطیل الله عمره فی غیبته، ثم یظهره بقدرته فی صورة شاب دون اربعین سنة، ذلك لیعلم ان الله علی كل شی ء غدیر».

-«نهمین فرزند برادرم حسین علیه السلام فرزند سرور كنیزانست، خداوند در زمان غیبت عمرش را بسیار طولانی می كند و آنگاه او را به صورت جوانی كمتر از چهل ساله ظاهر می سازد. تا دانسته شود كه خداوند به هر چیزی قادر است». [3] .

63- «لا یكون الأمر الذی تنتظرون حتی یبرء بعضكم من بعض و یتفل بعضكم فی وجوه بعض و یشهد بعضكم علی بعض بالكفر و یلعن بعضكم بعضا».

-«این امر كه فرا رسیدن موعد آنرا انتظار می كشید واقع نمی شود



[ صفحه 117]



مگر بعد از آنكه برخی از شما برخی دیگر بیزاری بجوید، و برخی در صورت برخی آب دهان بیندازد و بعضی از شما بعضی دیگر را كافر بداند و یكدیگر را لعن كنند».

عمیر می گوید عرض كردم: چنین زمانی چه ارزشی دارد؟ امام علیه السلام فرمود:

-«الخیر كله فی ذلك الزمان، یقوم قائمنا و یدفع ذلك كله».

-«همه ی خیرها در آن زمانست، زیرا قائم ما قیام می كند و همه ی این حوادث را از بین می برد». [4] .

ما این حدیث را به پیروی از صاحب «بشارة الاسلام» از امام حسن مجتبی علیه السلام نقل كردیم ولی صاحب «عقد الدرر» آنرا از امام حسین علیه السلام نقل كرده است [5] و پژوهشگر معاصر آقای علی اكبر غفاری در پاورقیهای سودمند خود بر كتاب پرارج «غیبت نعمانی» یادآور شده كه این حدیث در برخی نسخه ها از امام حسن علیه السلام و در برخی دیگر از امام حسین علیه السلام نقل شده است. [6] .

64- «تصطلح فی ملكه السباع، و تخرج الأرض نبتها، و تنزل السماء بركتها، و تظهر له الكنوز، یملك ما بین الخافقین، فطوبی لمن ادرك ایامه و سمع كلامه».

-«در زمان او درندگان با یكدیگر سازش می كنند، زمین گیاهانش را خارج می كند، آسمان بركاتش را فرو می فرستد، گنجهای نهفته در دل زمین برای او ظاهر می شود. بین شرق و غرب عالم تحت سیطره ی



[ صفحه 118]



او در می آید. خوشا به سعادت كسی كه زمان او را درك كند و به اوامر او گوش فرا دهد». [7] .

65- «لموضع الرجل فی الكوفة احب الی من دار فی المدینة».

-«جای یك پا نهادن در كوفه برای من از یك خانه در مدینه محبوب تر است». [8] .

در روایات فراوانی از ارزش والای زمین در كوفه در عهد حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) گفتگو شده است، و آن بسیار طبیعی است، زیرا كوفه یایتخت حكومتی خواهد بود كه بر زمین و زمان فرمانروایی خواهد نمود.

66- «اسعد الناس به اهل الكوفة».

- «خوشبخت ترین مردم در زمان ظهور، مردم كوفه هستند». [9] .

چه سعادتی بالاتر از اینكه انسان در شهر حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه زندگی كند و هر روز در پشت سر او اقتدا كرده فرائض دینی را انجام دهد و پرسشهای خود را بی واسطه از قبله ی خود مقصود و كعبه ی موعود بپرسند و هر روز دیدگانش با دیدار آن آفتاب عالم تاب نورانی شود و معارف الهی را از سرچشمه ی زلال علوم آل محمد فرا گیرد.

67- «امام جواد علیه السلام روایت می كنند كه روزی حضرت علی علیه السلام در حالی كه به دست سلمان تكیه داده بودند وارد مسجد الحرام شدند و امام حسن مجتبی در محضر آن حضرت بود، در آن هنگام مردی نیكو صورت كه جامه های زیبا بر تن داشت وارد شد و به خدمت امیر



[ صفحه 119]



مومنان علیه السلام عرض ادب و تقدیم سلام نمود، سپس گفت: من از محضر شما سه پرسش می كنم، اگر آنها را پاسخ فرمائید می فهمم كه این مردم به شما ستم كردند و حق شما را به ناحق غصب كردند، امیرمومنان فرمود: آنچه می خواهی بپرس.

چون آن مرد سوالاتش را پرسید، امام علیه السلام به فرزند بزرگوارش امام حسن مجتبی رو كرد و فرمود: ای ابومحمد سوالات این مرد را پاسخ بگو.

چون امام حسن مجتبی علیه السلام هر سه پرسش را پاسخ گفت، آن مرد به وحدانیت خدا و رسالت رسول اكرم گواهی داد و سپس به امامت امیر مومنان و امام حسن مجتبی و امام حسین سیدالشهداء (علیهم السلام) گواهی داد و آنگاه امامها را یكی پس از دیگری شمرد و به امامت هر یكی شهادت داد تا به امام حسن عسكری علیه السلام رسید و آنگاه گفت:

- «و اشهد علی رجل من ولد الحسن لا یكنی و لا یسمی حتی یظهر امره، فیملأها عدلا كما ملئت جورا».

-«و گواهی می دهم به امامت فرزند امام حسن -عسكری - كه نام و كنیه اش گفته نمی شود تا روزی كه ظاهر شود و جهان را پر از عدالت كند، آنچنان كه پر از ستم شده است».

آنگاه امیر مومنان را تودیع كرد و از مسجد خارج شد.

امیرمومنان خطاب به امام حسن فرمود: ای ابو محمد برخیز و این مرد را تعقیب كن. امام حسن مجتبی علیه السلام بلند شد و به دنبال آن مرد حركت كرد، لحظاتی بعد برگشت و عرض كرد: این مرد تا از مسجد خارج شد اصلا متوجه نشدم كه كجا پای نهاد و به كجا رفت!!.

امیر مومنان فرمود: آیا این مرد را شناختی؟ امام حسن عرض كرد:



[ صفحه 120]



خدا و پیامبر و امیر مومنان داناترند. امیر مومنان فرمود: او حضرت خضر بود». [10] .

طبق روایات فراوانی حضرت خضر زنده است و در فرصتهای مناسب در مجلس امامان معصوم علیهم السلام حضور می یافت و اینك در خدمت حضرت بقیة الله روحی و ارواح العالمین له الفداء می باشد و جزء 30 نفری است كه همواره در ملازمت آن حضرت هستند و خداوند به وسیله ی آنها رفع غربت از وجود مقدس حضرت صاحب الزمان در زمان غیبت می نماید. [11] .



[ صفحه 123]




[1] يوم الخلاص، ص 374.

[2] اعلام الوري، ص 401.

[3] يوم الخلاص، ص 170.

[4] بشارة الاسلام، ص 81.

[5] عقدرالدرر، ص 64.

[6] غيبت نعماني، پاورقي ص 205.

[7] يوم الخلاص، ص 374.

[8] بحارالانوار، ج 52 ص 386.

[9] يوم الخلاص، ص 375.

[10] اصول كافي، ج 1 ص 441.

[11] غيبت شيخ طوسي، ص 102.